۱۳۸۸ خرداد ۱۰, یکشنبه

انتقاد فیس بوک به مخابرات ایران : چرا فیس بوک را در ایران فیلتر کردید خودمان می خواستیم برای ایرانیها آن را تحریم کنیم !

این سایتهای آمریکایی هم کارهایشان جالب است . گوگل امکاناتی مثل گوگل تاک و کروم را برای ایرانیان حرام کرده ولی مثلا برای پاکستانیها و عربستانیها آزاد است . این یعنی اینکه اسامه بن لادن رهبر القاعده براحتی از پاکستان می تواند با گوگل با پیروانش در آمریکا چت و گفتگو کند ولی یک جوان ایرانی نمی تواند از ترس اینکه مبادا با ابزار گوگل بخواهد به تولید سلاح هسته ای در ایران کمکی کرده باشد . یا مثلا پی پال (Paypal) . برای ایرانیان حرام است چون ممکن است یک نوجوان ایرانی بخواهد هنگام خرید یک اسباب بازی همزمان کار پولشویی را انجام دهد و تروریستهای فلسطینی را یاری دهد ولی افراطیان مسلمان در پاکستان و عربستان هیچ مشکلی برای استفاده از آن ندارند . و حالا جناب "فیس بوک" نارحت شده . یکی نیست به فیس بوک بگوید اگر مخابرات ایران آن را برایمان حرام نمی کرد خودتان این کار را می کردید . مسخره بازی این دنیا که تمامی ندارد .

۱۳۸۸ خرداد ۹, شنبه

تحریم انتخابات مبارزه ی مدنی است ؟



چند سال پیش به همراه دوست آفریقایی آمریکاییم به کشور کامرون در آفریقای جنوبی رفته بودیم . یکی از شبها ما را برای دیدن یک تئاتر که بوسیله ی یکی از اندیشمندان محلی نوشته شده بود دعوت کردند . یک پرده از آن نمایش همیشه من را به فکر فرو می برد . در آن پرده یک روشنفکر اروپایی از یک زندانی سیاه پوست در رژیمی دیکتاتوری در مرکز آفریقا می خواهد برای اینکه خود را نجات دهد به اعتصاب غذا دست بزند . زندانی به او می گوید : در جهان متمدن شما این راه حل خوبیست و مردم هم حمایت می کنند ولی در کشور پر از وحشیگری من چه ؟ آنها رهایم می کنند تا از گرسنگی جان بدهم و به هزاران مقتول این رژیم بپیوندم و مردم هم تحت تاثیر تبلیغات حکومتی کشته شدن مرا به عنوان یک هرزه جشن می گیرند .

۱۳۸۸ خرداد ۸, جمعه

آمپول دموکراسی !

آیا روشنفکران ما مردم ما را شناخته اند . همیشه روشنفکرانمان یکدیگر را به همراهی با استبداد محکوم می کنند . اما مردم چه می کنند . وقتی شما فریاد مبارزه با اختناق و وحشت می دهید واقعا اکثریت مردم این را می فهمند؟
به خمینی ناسزا می گوییم و همه ی تقصیر ها را به گردن او می اندازیم اما نمی بینیم تا زنده بود اکثریت مردم با او بودند . تک تک همین مردم خمینی را ساخته بودند . او به تنهایی خمینی نبود . می آییم و شعارهای محکم می دهیم برای آزادی اما مردم کوچه و بازار چه می کنند . کسانی مانند معین می آیند و شعرهای دموکراتیک می دهند و مردم به او رای نمی دهند . باز روشنفکران همه را می گذارند به حساب روگرداندن مردم . کدام روگردانی ؟ 60 تا 70 درصد در انتخابات شرکت کردند . روی گردنی چه صیغه ایست ؟ چند درصد از مردم ما شعار مبارزه برای حقوق شهروندی را می فهمند . حتی بسیاری از بااصطلاح تحصیل کرده ها هم این صحبتها برایشان چندان ارزشی ندارد .
وقتی یک روشنفکر ذهن و اندیشه ی خود را پروش می دهد همه را از دید خود می بیند . و عیب کار اینجاست .گمان می کند دغدغه ها ی او را بقیه هم دارند . اما همین ها باعث شده روشنفکران ما به جای اینکه مردم را به آزادی رهنمون کنند از مشروطیت به بعد فقط سیر نزولی داشته باشند . روزی که بریتانیا برای جانشینی رضاشاه به قوام السلطنه به جای محمدرضا شاه پیشنهاد تاسیس جمهوری داد قوام این مردم را می شناخت که گفت ملت ما شاه می خواهد . روحیه ی فرمانبری در وجودمان رخنه کرده و به این سادگی بیرون نمی آید . با فرمان زنده باد آزادی مردم آزادمنش نمی شوند .
فکر می کنیم اگر خمینی نبود اوضاعمان خوب بود . باور کنید نبود . اگر خمینی نبود مردم خمینی دیگری می ساختند . کمی از آن بالاها بیاییم پایین . آن بالاها آقای فرج سرکوهی اندیشمند ایرانی به آقای بهنود اندیشمند دیگر ایرانی تهمت اطلاعاتی بودن می زند . این فقط یک مثال است . می خواهیم مقصر و مقصرها را بیابیم . آن بالاها ( روشنفکرانمان را می گویم ) توی سر هم می زنند و می خواهند همه چیز را توجیه کنند . کمی پایین تر را نمی بینیم . مردمی که هنوز برای حسین نذری می دهند . سفره ی ابالفضل می اندازند و به خرافات بسیاری دل بسته اند .
البته بدبختی از مردم نیست . مردمان کشورهای دموکرات نیز روزی همینگونه بوده اند . بدبختی از روشنفکران و روشنگران ماست . آنها که آنچنان از مردم دورند که دون کیشوت وار فرمانهای آزادیخواهانه سر می دهند و آمپول دموکراسی می جویند .
محمود دولت آبادی و سروش نیز مورد اخیرش بود . همیشه همین بوده . تا روشنفکرانمان قامت خود را خم نکنند تا به قامت دموکراسی خردسال ایرانی برسند چیزی جز بدبختی درو نخواهیم کرد .

۱۳۸۸ خرداد ۶, چهارشنبه

از اوج خردوری کمی پایین تر بیاییم

من قلبا طرفدار تحریم هستم اما باید چند نکته را تحریم کنندگان مشخص کنند . چند در صد مردم در انتخابات شرکت نکنند تحریم صورت گرفته است . حتی در زمان رفسنجانی حدود 50 درصد مردم در انتخابات شرکت نکردند ولی اتفاق نیفتاد . و نکته ی دیگر اینکه چگونه به گوشه و کنار ایران و شهرها و روستاهای دوردست ایران پیام تحریم رسانده شود . من در میان مردمی که مردمان تهران و شهرهای بزرگ نیستند بوده ام . آنها حتا تصوری از انتخاب بد و بدتر هم ندارند . آنها قلبا به کسی که می خواهند رای می دهند . برای روشنفکران انتخابات , انتخاب بین بد و بدتر است ولی مردمان طبقه ی پایین هیچ ذهنیتی در این مورد ندارند .
همانطور که یک پدر برای اینکه سخن فرزندش را بشنود کمر خم می کند تا هم قامت فرزندش شود روشنفکران ایرانی هم باید کمی از آن اوج خردمندی پایین تر بیایند و با ورود به ذهنیات و حرکتهای آنها کمی مسیر مردم را بهتر بسازند .
وقتی راهی نیست تا پیامهای بسیار خردورزانه ی ما به گوش مردم رسانده شود و اصولا آنها اهمیتی برای آن قائل نیستند بهتر است خود را به درون باورهایشان بیاندازیم و سعی کنیم کمی در تلطیف آن نقش داشته باشیم .
از آن اوج خردورزی و کمی پایین تر بیایم .

۱۳۸۸ خرداد ۵, سه‌شنبه

مینی نقدی بر تئوری انتخاب بد و بدتر تحریم کنندگان انتخابات

دوستان تحریم کننده طی روزهای نزدیک به انتخابات دلیل تحریم خود را بیهودگی انتخاب بین" بد و بدتر" و راهی شدن ناخودآگاه به سمت" وضعیت بدتر" می دانند . اما بیایید نگاهی کوتاه به انتخابات پیشین بیاندازیم ببینیم شرایط چگونه بوده است . پس از برکناری بنی صدر تا خرداد هفتاد و شش اصولا جامعه ی بسته اجازه ی خودنمایی به جریانهای مخالف روند حکومت را نمی داد . در سال 1376 مردم بین انتخاب ناطق نوری و خاتمی قرار گرفتند . نتیجه خاتمی بود . فرض کنیم این انتخاب بین بد و بدتر باشد و بر طبق فرضیه ی تحریمی های عزیز باید مرتبا به سمت شرایط بدتر حرکت کنیم و حکومت ما را ناگزیر به انتخابی بدتر در آینده کند . سال 80 باز خاتمی به راحتی و با پشتوانه ای دوباره برای ادامه ی روند دموکراسی خواهی انتخاب شد . پس تا به حال هنوز حکومت ما را به سمت انتخابی بدتر رهنمون نکرده . می رسیم به انتخابات 84 . اینجا معین و اصلاح طلبان تندرو هستند که یکی از گزینه ها هستند . آیا آنها گزینه هایی بدتر بودند ؟ . مطمئنا خیر . آنها گزینه هایی بودند که گامی بسیار جلو برای اصلاح طلبان بودند . پس تاریخجه نشان می دهد آنچنان که گفته می شود , تئوری انتخاب بین" بد و بدتر" و حرکت به "سمت وضعیتی خرابتر" صادق نیست . اگر الان باز بین بد و بدتر هستیم به دلیل از دست دادن 4 سال پیش است و مقصر ما هستیم . ما خود را به ست وضعیت بدتر کشاندیم و گامی بسیار بلند به عقب برداشتیم . وگرنه حکومت در 4 سال پیش می توانست بزرگترین عقب نشینی خود را در برابر خواسته های مردم داشته باشد .

۱۳۸۸ اردیبهشت ۱۴, دوشنبه

اما گلدمن , زنی که انتخابات را تحریم کرد !

چیزی به انتخابات نمانده . گروهی دوستان طرفدار تحریم انتخابات هستند و انتخابات را تا زمانی که قانون همچنان مستبدانه است , انتصابات می دانند و گروهی دیگر شرکت در انتخابات را راه حل عقب نشینی حاکمان مستنبد ایران می دانند .
مشغول مطالعه ی آثار یکی از فمینیستها و آنارشیستها مشهور" اما گلدمن Emma Goldman " بودم که به مساله ی جالبی برخوردم .
اما گلدمن (۲۷ ژوئن ۱۸۶۹-۱۴ مه ۱۹۴۰) آنارشیستی بود که به خاطر فعالیتهای سیاسی، نوشته‌ها و سخنرانی‌هایش مشهور است. گلدمن نقشی اساسی در توسعه فلسفه سیاسی آنارشیسم در امریکای شمالی و اروپای اوایل قرن بیستم داشت.
در روسیه متولد شد . فقر او را مجبور به کار در نوجوانی کرد . پس از مدتی به آمریکا مهاجرت کرد . مطالعاتش و نگاهش به جامعه ی آن روز او را به یکی از آنارشیستهای بنام آمریکا بدل مرد .
او نقشی کلیدی در جنبش آنارشیسم در آمرکای شمالی دارد . مقاله ها و سخرانیهای او در مورد آزادی , حقوق زنان , کاپیتالسم و همجنس گرایی او را چهره ای شاخص در میان فمینیستها و آنارشیستها کرده است .
چندین بار به جرم تحریک مردم به شورش و دفاع از حق سقط جنین به زندان افتاد .
او با اینکه خود یک فمینیت تمام عیار بود ولی با "جنبش اعطای حق رای به زنان" مخالفت می کرد . تحلیل او این بود که زنان تا هنگامیکه از دیگر حقوق خود محرومند اعطای چنین حقی به آنها فقط برای سو استفاده ی مردان از رای آنها برای رسیدن به قدرت است .
او می گفت زمانی با این جنبش موافق است که زنان کاملا با مردان در قانون برابر دانسته شوند . او به مخالفت خود ادامه داد اما زنان به پای صندقهای رای رفتند و گام به گام به پیش رفتند و حال در آمریکا کانادا و اروپا و ... آنها به حقوقشان دست یافته اند و به مبارزه ی خود در راه رسیدن به حقوقشان افتخار می کنند .
منابع :
1.Goldman, Anarchism