۱۳۸۸ تیر ۱۹, جمعه

تحریم ها را با در هم شکستن بشقابهای ماهواره ادامه دهیم ! ( طنز )

در راستای پیشنهادهای شگفت انگیز دوستان برای تحریم BBC و اس ام اس و غیره همه را دعوت به یک تحریم انقلابی می کنم . بیایید همه با هم بشقابهای ماهواره را از خانه هایمان پایین بکشیم . این گونه دیگر BBC نمی تواند پول از رژیم جمهوری اسلامی بگیرد و صحنه های اعتراض های تهران را نشانمان دهد .
ما با این کار مشت محکمی در دهان خامنه ای خواهیم زد . از آن جایی که ایرانی عادت کرده است هرچیزی را با ذلت و خواری به او بدهند بیایید همه با هم یک در خواست عمومی برای سپاه پاسداران بفرستیم و بگوییم روی کانال صدای آمریکا بهتر پارایت بیاندازد چون در بسیاری نقاط ایران به راحتی قابل دریافت است . با پایین کشیدن بشقابهای ماهواره می توانیم به شبکه های مزدور مانند BBC و صدای آمریکا و کلی آدم دیگر در شبکه های مختلف " نه " بگوییم و خودمان را دستی دستی در آغوش گرم کامران نجف زاده ی نازنین بیاندازیم .
بیایید همه چیز را تحریم کنیم . بیایید مدرسه ها را تحریم کنیم و نگذاریم بچه ها به مدرسه بروند . درست است که بی سواد می مانند ولی لااقل مشت محکمی در دهان حکومت اسلامی است . بیایید خیلی چیز ها مانده تحریم کنیم . وقت نباید از دست برود . معطل نکنید . بیایید حمام را تحریم کنیم . بوی گند خواهیم داد ولی اداره ی آب را فلج خواهیم کرد .
بیایید محکم تحریم کنیم . همه چیز را تحریم می کنیم . فرصت دارد از دست می رود . بجنبید که دارد تمام می شد .... بحنبید ..

تحریم را با پایین کشیدن بشقابهای ماهواره ادامه دهیم !

در راستای پیشنهادهای شگفت انگیز دوستان برای تحریم BBC و اس ام اس و غیره همه را دعوت به یک تحریم انقلابی می کنم . بیایید همه با هم بشقابهای ماهواره را از خانه هایمان پایین بکشیم . این گونه دیگر BBC نمی تواند پول از رژیم جمهوری اسلامی بگیرد و صحنه های اعتراض های تهران را نشانمان دهد . ما با این کار مشت محکمی در دهان خامنه ای خواهیم زد . از آن جایی که ایرانی عادت کرده است هرچیزی را با ذلت و خاری به او بدهند بیایید همه با هم یک در خواست عمومی برای سپاه پاسداران بفرستیم و بگوییم روی کانال صدای آمریکا بهتر پارایت بیاندازد چون در بسیاری نقاط ایران به راحتی قابل دریافت است .
با پایین کشیدن بشقابهای ماهواره می توانیم به شبکه های مزدور مانند BBC و صدای آمریکا و کلی آدم دیگر در شبکه های مختلف " نه " بگوییم و خودمان را دسیتی دستی در آغوش گرم کامران نجف زاده ی نازنین بیاندازیم .

بیایید همه چیز را تحریم کنیم . بیایید مدرسه ها را تحریم کنیم و نگذاریم بچه ها به مدرسه بروند . درست است که بی سواد می مانند ولی لااقل مشت محکمی در دهان حکومت اسلامی است . بیایید خیلی چیز ها مانده تحریم کنیم . وقت نباید از دست برود . معطل نکنید .

بیایید حمام را تحیرم کنیم . بوی گند خواهیم داد ولی اداره ی آب را فلج خواهیم کرد . بیایید محکم تحریم کنیم . همه چیز را تحریم می کنیم . فرصت دارد از دست می رود . بجنبید که دارد تمام می شد .... بحنبید ...

۱۳۸۸ تیر ۱۳, شنبه

پاداش زنان در بهشت چیست ؟


قرآن را که بخوانید سرشاراز هدایای خداوندی برای مردان مومن است . برای آنها حوریانی بس زیبا در نظر گرفته که شرحشان را در آثار آیت الله دستغیب می توانید بخوانید .

اما زنان چه ؟ اگر پای صحبت روحانیون و مذهبی ها بنشینید و در بهترین حالت مانند " مرتضی مطهری" از فضیلت های زن بودن صحبت می کنند و بسیار از تکریم زنان در اسلام می گویند .

حالا باید کمی اندیشید که دم خروس را باور کنیم یا قسم حضرت عباس را . همه ی قرآن را بگردید یک پاداش درست و حسابی برای زنان نیست . حتی غلمان که پسران بهشتی هستند از آن مردانند . زنان را از آن نعمتی نیست . یعنی می گویید حضرت باری تعالی فراموش کرده . نعوذبالله مگر می شود ؟
یا شاید به قول برخی روحانیون مانند " خلیل منصوری":
نخست آن که ( قرآن ) حیا و عفت را در این حوزه همانند مسایل زناشویی رعایت کرده است و دیگر آن که خواسته است تا غیرت مردان را بر نیانگیزد.!"
خدای ما را ببین که از مخلوق خودش هم واهمه دارد . درقرآن که خبری از پاداش برای زنان نیست حدیثها و نقل قولها چه می گویند .در مجموعه ی آثار مطهری جلد 19 آمده است :
"در منابع کلامی و روایی چنین آمده که در روز قیامت، اگر شوهر زن مؤمنه، اهل بهشت بود همو را به اختیار خود می­پذیرد و اگر از اهل جهنم بود مردی را از میان مردان بهشتی برمی‏گزیند. شاید بتوان گفت علت این که زنان بهشتی، چه از جنس حوران بهشتی و چه آنان که وارد بهشت شده­اند دارای یک همسر هستند، این است که چند شوهری علاوه بر ناسازگار بودن با طبیعت مرد با طبیعت زن نیز ناسازگار است ."
البته برخی مفسران برای اینکه کمی موضوع را بهتر ماست مالی کنند می گویند : "حورالعین می‏تواند مذکر هم باشد! "
به طور کلی نظر اکثریت علمای اسلامی به این نزدیکتر است که :
" روایات و تفاسیر مربوطه این گونه استفاده می‌شود که زنان با ایمان در قیامت در کنار زنان بهشتی (حورالعین) با مردان مؤمن بهشتی قرین می‏باشند. و زنان با ایمان با همسران با ایمان خود وارد بهشت می‏شوند. "
و این یعنی اینکه زنان مسلمان اگر هم در این دنیا هوو نداشته اند در آن دنیا حتما دارند . چون هر مرد مومنی حداقل یک حوری را که دارد . سالها در این دنیا برایش زحمت کشیده . در قرآن و نماز "حروف "را از مخرج خود ادا کرده . در آداب طهارت ماتحت خود کوشیده و البته برای خدا شاید گردن هم زده باشد .
منابع :
1. مجموعه آثار مرتضی مطهری، ج 19
2. زنان در بهشت در آموزه های قرآنی , خلیل منصوری

۱۳۸۸ تیر ۹, سه‌شنبه

دایره ی خودی ها را به پهنای همه ی ایرانیان بکشیم

فریدریش نیچه می گوید : "برای ایجاد تحول با نابود کردن تعصب ها شروع کن ." به عنوان کسی که رای داد و تحریم نکرد می نویسم . جنبشی در ایران از پس 30 سال انباشتگی نفرت از حکومتی به وجود آمده که تاریخ بی رحمی بی نظیر آن را برای همیشه ثبت خواهد کرد . جنبشی که موج آن توده وار به راه افتاده و دیگر توان مقاومت در برابر آن نیست . حال در سطح و رویه ی این سیلاب بزرگ باز هیهاهو برپاست . کسی می گوید این جنبش مال من است بروید بیرون و دیگری می گوید اگر من که زندگیم را این رژیم به باد داده در این جنبش محق نیستم پس جنبش از آن چه کسی است .
جنبش یا بهتر بگوییم این "سیلاب جنبش" راه خود را باز یافته . بگذارید کنار این تعصباتی را که ریشه در آداب 1000 ساله مسلمانی ما دارد . تعصب به عقیده . تعصب به هرچه باب میل ماست . جنبشی که با چند مقاله به لرزه بیفتد بگذار ویران شود . از چه می ترسیم . از مجاهدین خلق ؟ از سلطنت طلبان از چه کسی ؟ اینها که همه به سن کهن سالی رسیده اند . اینها دشمن هستند؟
هرکسی در پی آزادی و دموکراسی است در این جنبش است چه خود بخواهد و چه نخواهد . چه رای داده باشد و چه تحریمی باشد و این به معنای نقد نکردن جنبش نیست . این به معنای پیروی بی چون و چرای رهبران جنبش نیست .
نسل ما بتهای خود را شکسته است .
دوستان هر کسی از ظن خود یار این جنبش شده . برای این به این جنبش نپیوسته تا یک عقیده ی خاص را به قدرت برساند . برای این همراه جنبش است تا هر کدام از ما , روزی آزادنه حرف خود را بزند . فریاد خود را بزند . بتواند همه چیز را نقد کند و کسی شکنجه اش نکند .
این جنبش ایدئولوژیک نیست . پس خودی و غیر خودی ندارد . نه آن روزی که رای دادیم در پی تثبیت نظام بودیم و نه الان .
دایره ی خودی ها را به شعاع همه ی ایرانیان بکشید از سکولار و مذهبی , مشروطه خواه و جمهوری خواه .
کمرمان زیربار این تعصبات هزار ساله خم شده است . بار این تعصبات را از دوش خود برداریم . همه هستیم با هم . و هدفمان آزادی است . یکدیگر را از خود نرجانیم . ما در برابر رژیمی جنایتکار سلاحی نداریم . فقط یکدیگر را داریم . به زبان ساده تر ... حال یکدیگر را نگیریم .

۱۳۸۸ خرداد ۳۱, یکشنبه

برخیزید وگرنه فرصت از دست می رود !

تاریخ ما نشان داده هر وقت جنبشی سرکوب شده تا چندین سال و یا تا سالیان سال سردی و دلزدگی بر مردم حاکم می شود . هنوز بسیاری از مردم شهرستانها و حتی جنوب و حاشیه ی تهران از بساری وحشی گری های این چند روز آگاه نیستند . تقصیر آنها نیست . رژیم اطلاع رسانی را مختل کرده . اطلاع رسانی خود را به بالاترین و اینترنت محدود نکنید . با بلوتوث و هر راهی که می دانید صحنه های این وحشیگری ها را بین مردم پخش کنید . مردم شهرستانها را بیشتر آگاه کنید . نگذاریم این فرصت تاریخی از دست برود . اگر این فرصت از بین برود دوره ای چندین ساله از اختناق را پیش رو داریم و شاید فرصتی دیگر به عمرمان قد ندهد . خسته اید ولی ننشینید . چشم شهرستانیها به تهرانیهاست . بسیاری مردم شهرستان ها را دیده ام که دوست دارند تظاهراتی در شهرشان داشته باشند ولی به دلیل جمعیت کم و قابلیت شناسایی راحت تر در شهرهای کوچک به راحتی سرکوب می شوند . بساری از آنها دوست دارند به شما بپیوندند . ننشینید چشم ایران به تهرانی ها و شهرهای بزرگ است

۱۳۸۸ خرداد ۲۳, شنبه

به مسئول شعبه گفتم : مرد حسابی , پس رای من به کروبی چه شد ؟!

صبح امروز برای اطلاع از برخی جزئیات به سراغ ستادهای اصلاح طلبان رفته بودم . رای های آقای کروبی برایم بسیار عجیب بود . به همراه یکی از دوستان به سراغ شعبه ای که در آن رای داده بودم رفتم . هنوز بساطشان به پا بود . از مسئول شعبه در مورد تعداد رای کاندیداها پرسیدم و گفتم رای های آقای کروبی در شعبه ی شما چقدر بود و ایشان با نهایت غرور و خوشحالی از پیروزی احمدی نژاد گفت : "در این شعبه حتی یک رای به کروبی هم نداشتیم . مردم خوب تکلیف را با اصلاح طلبان روشن کردند . " با عصبانیت به او گفتم : "مرد حسابی من در همین شعبه به کروبی رای دادم . مطمئن هستم روی برگه نوشته ام کروبی و در همین حوزه رایم را انداحته ام . خجالت نمی کشید ." مسئول شعبه با تمسخر گفت :" بروید بیرون تشنج نکنید و یکی از برادران بسیجی را سراغمان فرستاد . "چهره ی کریه برادر بسیجی نزدیکتر شد و ...

۱۳۸۸ خرداد ۱۵, جمعه

خطر : احمدی نژاد در حال پیروزی است !

ما در حال شکست خوردنیم . رای های احمدی نژاد در شهرهای کوچک و روستاها به طرز شگفت آوری در حال افزایش است . از آنجایی که برای تهیه ی یک گزارش اجتماعی از طرف یکی از موسسات خبری خارج از ایران , مدتی است در گوشه گوشه ی ایران پرسه می زنم این واقعیت کریه را به چشم می بینم .
ستاد تبلیغاتی احمدی نژاد در روستاها و شهرهای کوچک بروشورهای تبلیغاتی را به طور وسیعی انتشار داده . این بروشورها حاوی مطالبی است که برای آن قشر جامعه دلچسب است . در یکی از این بروشورها عکسهای سید محمد خاتمی در هنگام بازدید ازفرانسه است . شاید برای شما این مساله پیش پا افتاده باشد اما باید با تاسف بگویم درصد زیادی از مردم را می بینم که از تحقیری که نصیب خاتمی در فرانسه شده حرف می زنند . از مناظره ی احمدی نژاد . و اینکه او برایشان شاید یک نجات دهنده باشد .

حرفهای پوپولیستی احمدی نژاد باز هم تاثیر خود را گذاشته است .
حتی بسیاری از تحصیل کرده هایی که با آنها گفتگو کرده ام براحتی 4 سال گذشته را فراموش کرده بودند و با آب و تاب از قدرت " دکتر احمدی نژاد " صحبت می کردند .
با توجه به دیده هایم در این مدت در چندین نقطه ی ایران به شدت نصبت به نتیجه ی انتخابات ناامید هستم . کار دارد به جایی می رسد که احمدی نژاد احتیاجی به تقلب برای پیروزی نخواهد داشت . فریب نظرسنجیها را نخورید .همه ی نظر سنجیها بر اساس نظرات مردم شهرهای بزرگ است که به احتمال زیاد مشارکت حداکثری نخواهند داشت .
باید باز هم با تاسف بگویم ما حتی در کشاندن رای مردم به طرف اصلاحات هم شکست خوردیم . ملت ایران سی سال است که مرده است .
نمی دانم چطور برخی دوستان از تحریم می گفتند . ما حتی در آگاهی دادن به مردم نسبت به حیوانی همچون احمدی نژاد موفق نشدیم . فقط باید گفت در این فرصت باقیمانده همه ی سعی خود را برای کشاندن مردم به پای صندوقهای رای بکنید و گرنه احمدی نژاد با درصد زیاد ممکن است در مرحله اول حتی بدون تقلب به پیروزی برسد .

۱۳۸۸ خرداد ۱۳, چهارشنبه

متاسفانه برنده ی مناظره احمدی نژاد است ...متاسفم

واقعا باعث تاسف بود این مناظره . یکی نبود به آقای موسوی بگوید تو برای من که از صبح تا شب اخبار ایران را می خوانم صحبت نمی کنی . برای مملکتی حرف می زنی که اکثریتشان از بسیاری از اخبار اطلاعی ندارند . احمدی نژاد به موسوی می گوید : "چرا به آقای خاتمی می گویی دکتر؟ ایشان دکترا ندارد می خواهید در مورد همسرت هم بگویم" و جواب موسوی چیست . آقای موسوی زیر لبی جوری که انگار همه ی مردم روستاها و شهرهای ایران از ماجرای کردان خبر دارند می گوید :" ایشان از مدرک می گویند ولی وزیری داشتیم که فوق دیپلم داشت و خود را دکترا جا زده بود و یک روز به یک جلسه وارد می شود و ..." ( جواب ایشان به این واضحی نیست زیر لبی باید بخوانید ) این جواب موسوی است . او حتی نام کردان را نیاورد . کاملا توضیح نمی دهد که مردم ناآگاه بدانند ماجرا چیست . احمدی نژاد نام خاتمی و همسرش را می آورد و موسوی با همان مصلحت اندیشی یا هرچیز مزخرف دیگر نه نامی از کردان می برد و نه چیز دیگری . در تمام مدت مصاحبه احمدی نژاد مرتبا موسوی و خاتمی و هاشمی رفسنجانی را خطاب قرار می دهد ولی موسوی نامی از احمدی نژاد نمی برد و فقط می گوید ما ! در این چهار سال این اشتباه را کردیم یا آن اشتباه را کردیم . واقعا باعث تاسف بود .

۱۳۸۸ خرداد ۱۰, یکشنبه

انتقاد فیس بوک به مخابرات ایران : چرا فیس بوک را در ایران فیلتر کردید خودمان می خواستیم برای ایرانیها آن را تحریم کنیم !

این سایتهای آمریکایی هم کارهایشان جالب است . گوگل امکاناتی مثل گوگل تاک و کروم را برای ایرانیان حرام کرده ولی مثلا برای پاکستانیها و عربستانیها آزاد است . این یعنی اینکه اسامه بن لادن رهبر القاعده براحتی از پاکستان می تواند با گوگل با پیروانش در آمریکا چت و گفتگو کند ولی یک جوان ایرانی نمی تواند از ترس اینکه مبادا با ابزار گوگل بخواهد به تولید سلاح هسته ای در ایران کمکی کرده باشد . یا مثلا پی پال (Paypal) . برای ایرانیان حرام است چون ممکن است یک نوجوان ایرانی بخواهد هنگام خرید یک اسباب بازی همزمان کار پولشویی را انجام دهد و تروریستهای فلسطینی را یاری دهد ولی افراطیان مسلمان در پاکستان و عربستان هیچ مشکلی برای استفاده از آن ندارند . و حالا جناب "فیس بوک" نارحت شده . یکی نیست به فیس بوک بگوید اگر مخابرات ایران آن را برایمان حرام نمی کرد خودتان این کار را می کردید . مسخره بازی این دنیا که تمامی ندارد .

۱۳۸۸ خرداد ۹, شنبه

تحریم انتخابات مبارزه ی مدنی است ؟



چند سال پیش به همراه دوست آفریقایی آمریکاییم به کشور کامرون در آفریقای جنوبی رفته بودیم . یکی از شبها ما را برای دیدن یک تئاتر که بوسیله ی یکی از اندیشمندان محلی نوشته شده بود دعوت کردند . یک پرده از آن نمایش همیشه من را به فکر فرو می برد . در آن پرده یک روشنفکر اروپایی از یک زندانی سیاه پوست در رژیمی دیکتاتوری در مرکز آفریقا می خواهد برای اینکه خود را نجات دهد به اعتصاب غذا دست بزند . زندانی به او می گوید : در جهان متمدن شما این راه حل خوبیست و مردم هم حمایت می کنند ولی در کشور پر از وحشیگری من چه ؟ آنها رهایم می کنند تا از گرسنگی جان بدهم و به هزاران مقتول این رژیم بپیوندم و مردم هم تحت تاثیر تبلیغات حکومتی کشته شدن مرا به عنوان یک هرزه جشن می گیرند .

۱۳۸۸ خرداد ۸, جمعه

آمپول دموکراسی !

آیا روشنفکران ما مردم ما را شناخته اند . همیشه روشنفکرانمان یکدیگر را به همراهی با استبداد محکوم می کنند . اما مردم چه می کنند . وقتی شما فریاد مبارزه با اختناق و وحشت می دهید واقعا اکثریت مردم این را می فهمند؟
به خمینی ناسزا می گوییم و همه ی تقصیر ها را به گردن او می اندازیم اما نمی بینیم تا زنده بود اکثریت مردم با او بودند . تک تک همین مردم خمینی را ساخته بودند . او به تنهایی خمینی نبود . می آییم و شعارهای محکم می دهیم برای آزادی اما مردم کوچه و بازار چه می کنند . کسانی مانند معین می آیند و شعرهای دموکراتیک می دهند و مردم به او رای نمی دهند . باز روشنفکران همه را می گذارند به حساب روگرداندن مردم . کدام روگردانی ؟ 60 تا 70 درصد در انتخابات شرکت کردند . روی گردنی چه صیغه ایست ؟ چند درصد از مردم ما شعار مبارزه برای حقوق شهروندی را می فهمند . حتی بسیاری از بااصطلاح تحصیل کرده ها هم این صحبتها برایشان چندان ارزشی ندارد .
وقتی یک روشنفکر ذهن و اندیشه ی خود را پروش می دهد همه را از دید خود می بیند . و عیب کار اینجاست .گمان می کند دغدغه ها ی او را بقیه هم دارند . اما همین ها باعث شده روشنفکران ما به جای اینکه مردم را به آزادی رهنمون کنند از مشروطیت به بعد فقط سیر نزولی داشته باشند . روزی که بریتانیا برای جانشینی رضاشاه به قوام السلطنه به جای محمدرضا شاه پیشنهاد تاسیس جمهوری داد قوام این مردم را می شناخت که گفت ملت ما شاه می خواهد . روحیه ی فرمانبری در وجودمان رخنه کرده و به این سادگی بیرون نمی آید . با فرمان زنده باد آزادی مردم آزادمنش نمی شوند .
فکر می کنیم اگر خمینی نبود اوضاعمان خوب بود . باور کنید نبود . اگر خمینی نبود مردم خمینی دیگری می ساختند . کمی از آن بالاها بیاییم پایین . آن بالاها آقای فرج سرکوهی اندیشمند ایرانی به آقای بهنود اندیشمند دیگر ایرانی تهمت اطلاعاتی بودن می زند . این فقط یک مثال است . می خواهیم مقصر و مقصرها را بیابیم . آن بالاها ( روشنفکرانمان را می گویم ) توی سر هم می زنند و می خواهند همه چیز را توجیه کنند . کمی پایین تر را نمی بینیم . مردمی که هنوز برای حسین نذری می دهند . سفره ی ابالفضل می اندازند و به خرافات بسیاری دل بسته اند .
البته بدبختی از مردم نیست . مردمان کشورهای دموکرات نیز روزی همینگونه بوده اند . بدبختی از روشنفکران و روشنگران ماست . آنها که آنچنان از مردم دورند که دون کیشوت وار فرمانهای آزادیخواهانه سر می دهند و آمپول دموکراسی می جویند .
محمود دولت آبادی و سروش نیز مورد اخیرش بود . همیشه همین بوده . تا روشنفکرانمان قامت خود را خم نکنند تا به قامت دموکراسی خردسال ایرانی برسند چیزی جز بدبختی درو نخواهیم کرد .

۱۳۸۸ خرداد ۶, چهارشنبه

از اوج خردوری کمی پایین تر بیاییم

من قلبا طرفدار تحریم هستم اما باید چند نکته را تحریم کنندگان مشخص کنند . چند در صد مردم در انتخابات شرکت نکنند تحریم صورت گرفته است . حتی در زمان رفسنجانی حدود 50 درصد مردم در انتخابات شرکت نکردند ولی اتفاق نیفتاد . و نکته ی دیگر اینکه چگونه به گوشه و کنار ایران و شهرها و روستاهای دوردست ایران پیام تحریم رسانده شود . من در میان مردمی که مردمان تهران و شهرهای بزرگ نیستند بوده ام . آنها حتا تصوری از انتخاب بد و بدتر هم ندارند . آنها قلبا به کسی که می خواهند رای می دهند . برای روشنفکران انتخابات , انتخاب بین بد و بدتر است ولی مردمان طبقه ی پایین هیچ ذهنیتی در این مورد ندارند .
همانطور که یک پدر برای اینکه سخن فرزندش را بشنود کمر خم می کند تا هم قامت فرزندش شود روشنفکران ایرانی هم باید کمی از آن اوج خردمندی پایین تر بیایند و با ورود به ذهنیات و حرکتهای آنها کمی مسیر مردم را بهتر بسازند .
وقتی راهی نیست تا پیامهای بسیار خردورزانه ی ما به گوش مردم رسانده شود و اصولا آنها اهمیتی برای آن قائل نیستند بهتر است خود را به درون باورهایشان بیاندازیم و سعی کنیم کمی در تلطیف آن نقش داشته باشیم .
از آن اوج خردورزی و کمی پایین تر بیایم .

۱۳۸۸ خرداد ۵, سه‌شنبه

مینی نقدی بر تئوری انتخاب بد و بدتر تحریم کنندگان انتخابات

دوستان تحریم کننده طی روزهای نزدیک به انتخابات دلیل تحریم خود را بیهودگی انتخاب بین" بد و بدتر" و راهی شدن ناخودآگاه به سمت" وضعیت بدتر" می دانند . اما بیایید نگاهی کوتاه به انتخابات پیشین بیاندازیم ببینیم شرایط چگونه بوده است . پس از برکناری بنی صدر تا خرداد هفتاد و شش اصولا جامعه ی بسته اجازه ی خودنمایی به جریانهای مخالف روند حکومت را نمی داد . در سال 1376 مردم بین انتخاب ناطق نوری و خاتمی قرار گرفتند . نتیجه خاتمی بود . فرض کنیم این انتخاب بین بد و بدتر باشد و بر طبق فرضیه ی تحریمی های عزیز باید مرتبا به سمت شرایط بدتر حرکت کنیم و حکومت ما را ناگزیر به انتخابی بدتر در آینده کند . سال 80 باز خاتمی به راحتی و با پشتوانه ای دوباره برای ادامه ی روند دموکراسی خواهی انتخاب شد . پس تا به حال هنوز حکومت ما را به سمت انتخابی بدتر رهنمون نکرده . می رسیم به انتخابات 84 . اینجا معین و اصلاح طلبان تندرو هستند که یکی از گزینه ها هستند . آیا آنها گزینه هایی بدتر بودند ؟ . مطمئنا خیر . آنها گزینه هایی بودند که گامی بسیار جلو برای اصلاح طلبان بودند . پس تاریخجه نشان می دهد آنچنان که گفته می شود , تئوری انتخاب بین" بد و بدتر" و حرکت به "سمت وضعیتی خرابتر" صادق نیست . اگر الان باز بین بد و بدتر هستیم به دلیل از دست دادن 4 سال پیش است و مقصر ما هستیم . ما خود را به ست وضعیت بدتر کشاندیم و گامی بسیار بلند به عقب برداشتیم . وگرنه حکومت در 4 سال پیش می توانست بزرگترین عقب نشینی خود را در برابر خواسته های مردم داشته باشد .

۱۳۸۸ اردیبهشت ۱۴, دوشنبه

اما گلدمن , زنی که انتخابات را تحریم کرد !

چیزی به انتخابات نمانده . گروهی دوستان طرفدار تحریم انتخابات هستند و انتخابات را تا زمانی که قانون همچنان مستبدانه است , انتصابات می دانند و گروهی دیگر شرکت در انتخابات را راه حل عقب نشینی حاکمان مستنبد ایران می دانند .
مشغول مطالعه ی آثار یکی از فمینیستها و آنارشیستها مشهور" اما گلدمن Emma Goldman " بودم که به مساله ی جالبی برخوردم .
اما گلدمن (۲۷ ژوئن ۱۸۶۹-۱۴ مه ۱۹۴۰) آنارشیستی بود که به خاطر فعالیتهای سیاسی، نوشته‌ها و سخنرانی‌هایش مشهور است. گلدمن نقشی اساسی در توسعه فلسفه سیاسی آنارشیسم در امریکای شمالی و اروپای اوایل قرن بیستم داشت.
در روسیه متولد شد . فقر او را مجبور به کار در نوجوانی کرد . پس از مدتی به آمریکا مهاجرت کرد . مطالعاتش و نگاهش به جامعه ی آن روز او را به یکی از آنارشیستهای بنام آمریکا بدل مرد .
او نقشی کلیدی در جنبش آنارشیسم در آمرکای شمالی دارد . مقاله ها و سخرانیهای او در مورد آزادی , حقوق زنان , کاپیتالسم و همجنس گرایی او را چهره ای شاخص در میان فمینیستها و آنارشیستها کرده است .
چندین بار به جرم تحریک مردم به شورش و دفاع از حق سقط جنین به زندان افتاد .
او با اینکه خود یک فمینیت تمام عیار بود ولی با "جنبش اعطای حق رای به زنان" مخالفت می کرد . تحلیل او این بود که زنان تا هنگامیکه از دیگر حقوق خود محرومند اعطای چنین حقی به آنها فقط برای سو استفاده ی مردان از رای آنها برای رسیدن به قدرت است .
او می گفت زمانی با این جنبش موافق است که زنان کاملا با مردان در قانون برابر دانسته شوند . او به مخالفت خود ادامه داد اما زنان به پای صندقهای رای رفتند و گام به گام به پیش رفتند و حال در آمریکا کانادا و اروپا و ... آنها به حقوقشان دست یافته اند و به مبارزه ی خود در راه رسیدن به حقوقشان افتخار می کنند .
منابع :
1.Goldman, Anarchism

۱۳۸۸ اردیبهشت ۶, یکشنبه

از وحشی گری شاهزاده ی اماراتی تا تحریم ایرانیها

چند روز پیش یکی از مفسران شبکه ی دویچه وله ی آلمان می گفت ایرانیها ضد یهود هستند . مطالب بسیاری در شبکه های بین المللی در مورد صدور تروریست از ایران گفته می شود . دلیل نوشتن این مطلب , مورد شکنجه ی وحشیانه یک انسان بوسیله ی شاهزاده ی اماراتی و بی تفاوتی رسانه های بین المللی است .
همیشه در اینجا برای دوستان غیر ایرانی که ملت ایران را ملتی تروریست می دانند می گویم که یک نگاه به تروریستها و ملیت آنها بیاندازید . به جرات به شما می گویم ایرانی میان آنها نمی یابید . ما قبول داریم دولت و حکومتی تروریست داریم ولی ملت ما تروریست نیستند .
شهروندان عربستان سعودی برجهای آمریکایی را منفجر کردند به تحریم بیشتر ایران دامن زدید . اردنی ها و مصریها به همراه رهبر عربستانی شان " اسامه بن لادن " القاعده را می چرخاند و همه ی خاورمیانه را به گلوله ی آتش تبدیل کرده ولی ما ایرانی ها را در صف فرودگاهها مانند حیوان از بقیه جدا می کنید .
حتی در صفوف القاعده از آلمانهای ترک تبار هم بسیار می بینید . یک شهروند ترکیه برای رضای خدا می خواست پاپ ژان پل دوم را ترور کند . ولی این ما ایرانیها هستیم که مسئول همه ی ترورهای دنیا شده ایم .
یکی دوسال پیش در خبرها به سرعت منتشر شد که یک هواپیما در خط هوایی قبرس به ترکیه ربوده شده و برخی گزارشگران بین المللی به یقین می گفتند هواپیما ربا ایرانی است تا اینکه مشخص شد هواپیماربایی کار یک شهروند ترکیه و یک سوری بوده است .
همه به ما مظنونند .
به ما می گویند ضد یهود . حتی کمی انصاف به خرج نمی دهند بگویند حکومت ضد یهود است . به پاکستان رفته ام و دیده ام تعصب مذهبی آنها چه بر سر مذاهب دیگرشان اورده است . در آنجا حکومت سعی در دوستی مذاهب دارد ( لااقل در ظاهر ) و مردم کینه ورزی می کنند و در ایران مردم سالیان است بدون نفرت در کنار هم زندگی می کنند و حکومت سعی در کاشت بذر نفرت میان مذاهب را دارد . ولی باز هم این مردم ایران هستند که به تعصب مذهبی شهرت یافته اند .
همه ی کشورهای همسایه ی ایران را دیده ام و خوب با مردمشان زیسته ام . مردم هیچ کدام همانند ایرانیها اهل تسامح نبوده اند . مردمان خاورمیانه حتی کسانی که به اروپا رفته اند و حتی نسلهای دوم و سوم شان هنوز تعصب مذهبی را با خود دارند . بررسی نسل دوم و سوم ترکیه ای تباران آلمان و پاکستانیهای انگلستان شاهدی بر این مدعاست .

ترورها را دیگران می کنند و این گوگل است که سد راه ما برای پیوست به جامعه ی مجازی جهانی می شود . دیگران را جهل و تعصب فراگرفته اما دانشجو و استاد ایرانی را باید برای یک ویزا جان به لب کنند و به او بی حرمتی کنند .
همه آنها که در ترورها نقش داشته اند عزیز جهان شده اند و ما ایرانیها منفور .
زیاد نمی توان به اروپایی ها و آمریکایی ها خرده گرفت . حکومت بی کفایت ماست که برایمان بی آبرویی به ارمغان آورده است .

متاسفانه اینها همه درد دل است . برای آمریکاییها و اروپاییها نفت عربها ارزش بیشتری دارد .

۱۳۸۸ فروردین ۱۹, چهارشنبه

رابطه ی رهبر , مجلس , مردم !

در ایران کسانی که در مجلس هستند نمایندگان رهبرند تا حق رهبر را از مردم بگیرند بدهند مقام معظم رهبری . ( مینی مال )

۱۳۸۸ فروردین ۶, پنجشنبه

آزمایش سری فیلادلفیا


آزمایش فیلادلفیا یک آزمایش سری بود که در سال 1943 بوسیله ی نیروی دریایی آمریکا در فیلادلفیا بر روی ناو USS Eldridge انجام شد .مقصود از این آزمایش این بود که اثر یک میدان قوی مغناطیسی را بر روی یک ناوشکن آزمایش کنند . این کار با ژنراتورهای مغناطیسی انجام شد .ارتعاش ژنراتورها تولید یک میدان مغناطیسی بسیار بزرگ و سهمگین در کشتی و اطراف آن نمود . در هنگام این آزمایش نوری سبزرنگ و مه آلود ناوشکن و اطراف آن را در برگرفت و ناگهان ناوشکن و سرنشینانش جلوی چشم کسانی که در لنگرگاه بودند ناپدید شد .

یکی از کسانیکه در این آزمایش شرکت داشته گزارش کرد که : این آزمایش در دریا موفقیت آمیز بود . منطقه ی ناپدید شدن آن کره ی با شعاع صد یارد را تشکیل می داد . سرنشینان کشتی از نظر غیب شدند و نه یکدیگر را می دیدند و نه وجودشان قابل لمس بود .

برای احیا آنها از دستگاههای الکترونیکی خاصی استفاده شد . چنین شایع شده بود که برخی از سرنشینان دچار ناراحتی های روانی شدند و برخی نیز جان خود را ازدست دادند .

کارلوس آلنده از بازمانگان دیگر این حاثه در نامه ای به پروفسور "موریس جسوپ" بسیاری از موارد این آزمایش را شرح داد . این آزمایش بوسیله ی موریس جسوپ و در پی تحقیقات او فاش گردید .

بسیاری این وقایع را فقط یک حیله برای داستان سازی می دانند و برخی دیگر به آن باور دارند . چندین فیلم نیز بر اساس این حادثه ساخته شده است . برای تحقیق بیشتر در این زمینه می توانید عبارت " philadelphia experiment 1943 " را در گوگل سرچ کنید .

منابع :






3. The Bermuda Triangle , Charles Berlitz

۱۳۸۷ اسفند ۲۷, سه‌شنبه

من در 30 اسفند به دنیا آمدم !

امسال اسفند 30 روز است و بعد از 4 سال دوستانم و خانواده می توانند تولدم را تبریک بگویند . واقعا حکایت من حکایت مسخره ای است . روزی که به دنیا آمدم کسی نبود پدرم را راهنمایی کند تا تاریخ تولدم را 30 اسفند ننویسد . مامور ثبت احوال نمی دانم چرا هیچ نگفت .

من مثال کامل یک عقب مانده ی تاریخی هستم . هر 4 سال یکبار هویتم در تاریخ ظاهر می شود و سپس برای چهار سال دیگر خاموش می شود . بعدها هم که به خارج از کشور رفتم و دیگر فرصت اصلاح شناسنامه پیش نیامد و ما ماندیم و متولد روز 30 اسفند . روزی که در تقویمها نیست مگر هر 4 سال یکبار .

چرا کسی به ما متولدان 30 اسفند فکر نمی کند . به خاطر این تاریخ تولد لعنتی همیشه من رو یک سال بزرگتر از بقیه قرار می دادند . به خاطر یک روز لعنتی همیشه یکسال زودتر توی سرم می زدند . در مدرسه , در سربازی , در کنکور. شماها درد مرا نمی فهمید . روز که اصلا وجود خارجی نداشت . حالا اگه متولد 29 اسفند بودم باز خوب بود . نمی دوانم درکم می کنید یا نه ؟

من متولد 30 اسفند هستم . من مرد نامرئی هستم . و تا چها ر سال دیگه وجود خارجی ندارم . حکایتم را گفتم شاید از بدبختیهای کودکی من شما کمی لبخند بزنید . در این روزگار آلوده و نامیدی .


۱۳۸۷ اسفند ۱۱, یکشنبه

ایرانیها ملت بی صاحاب

ما ایرانیها ملت بی صاحابی هستیم . همیشه خارج از ایران که هستم همه ی سعیم اینه که آسه برم آسه بیام که گربه شاخم نزنه .
اگه یه جا صفی باشه مثل یه گاگول تو صف وامی ستم تا نوبتم بشه . همه ی ملیتها از اقصا نقاط جهان از بنگلادش گرفته تا سیرالئون مثلا زرنگی می کنند و از ما جلو می زنند تا کارشون زودتر رابیفته ولی ما از ترس اینکه بگن ایرانی هستی و فحش بارمون کنند لام تا کام خفه هستیم . من تنها اینطور نیستم ایرانیهایی که دور و برم هستم حتی اونایی که تو ایران کلی هارت و پورت دارند هم اینجا مثل موش می مونن .
خلاصه همش مشغول این هستیم تا خودمون رو آدمای خوبی نشون بدیم ولی دست آخر این ما هستیم که تروریست و آشغال هستیم نه اون پاکستانی و مصری و اردنی و سعودی که بمب گذاشتن و القاعده رو می چرخونن .
اینجا بچه ها رسمه می گن اگه تو بازار کسی حقت رو خورد یا خودت حقت رو بگیر یا بی خیال بشو. یه وخ نری سفارت جمهوری اسلامی که به تخمش هم حسابت نمی کنه . سفارتخونه های کشورهای دیگه همه جوره پشت ملتشون هستند ولی اگه مارو لخت می کنن ما عین یابو می مونیم و هیچ کاری هم نمی تونیم انجام بدیم .

داخل هم که الحمدالله وضع بهتره نیروی قهرمان انتظامی جمهوری اسلامی همچنان مشغول وارسی درون شورت ملت همیشه در صحنه س تا ببینه مال کی شل شده و مال که شق و سیخکیه و در حالت انتظار بسر می بره .
ما نفهمیدیم این نیروی انتظامی و این دولت ضامن امنیت هستند یا مخل امنیت . همین جوری نوشتیم درددلی بود حال تو خواهی پند گیر خواه ملال .

۱۳۸۷ اسفند ۱۰, شنبه

راز پرواز دیوید کاپرفیلد


شاید بسیاری از شما دیوید کاپرفیلد شعبده باز معروف آمریکایی را بشناسید . همیشه برایم کارهای او جالب و همیجان انگیز بوده و برخی اوقات هرچه به ذهن صاحاب مرده ام فشار می آوردم شاید بشود روش کارهایش را یافت راه به جایی نمی بردم و گاهی به این نتیجه می رسیدم که ممکن است او واقعا نیروهای عجیبی داشته باشد .

یکی از نمایشهای خارق العاده ی او پرواز بر روی سن در حضور تماشگران است و به واقع حیرت انگیز است . شاید آن را دیده باشید . اگر ندیده اید در زیر آن را قرار داده ام .









اخیرا مقاله ی زیبایی در مورد روش پرواز او خواندم که پرده از ماجرای پرواز او بر می داشت . باهم قسمتهایی از آن را می خوانیم :

روش و تجهیزات کار :

در واقع دیوید کاپرفیلد و گروهش برای این پرواز حیرت انگیز از نوعی ریسمان ویژه استفاده می کنند . این نوع ریسمان در چند شرکت انگشت شمار در دنیا که در زمینه ی صنایع فضایی فعالیت می کنند , تولید می شود .این نوع ریسمان بسیار نازک ( کمتر از یک میلیمتر ضخامت ) و همچنین بسیار شفاف است و توانایی حمل 100 کیلوگرم بار را دارد .
در صنایع فضایی میتیشینسکی در مسکو انها به ما نحوه ی استفاده از این نوع ریسمان را نشان دادند .بوسیله ی این نوع ریسمانهاست که دیوید کاپرفیلد به پرواز در می آید و زمینه ی آبی و نقری ای صحنه نیز این طنابهای شفاف را کاملا از دید بیننده نامرئی می کند .
دیوید کاپرفیلد فقط از دو طناب استفاده می کند که بوسیله ی یک کمربند مخصوص نمایشهای آکروبات در زیر لباس او مخفی است .یک نوع جرثقیل هم در بالای صحنه حرکات دیوید کاپرفیلد را کنترل می کند و گرانترین بخش تجهیزات هم اینجاست .











چگونگی عبور از حلقه ها ؟
نکته ی دیگر نحوه ی عبور او از حلقه هاست تا به بیننده ثابت کنند طنابی به کاپرفیلد متصل نیست . اما فیلم زیر به خوبی روش کار آنها را نشان می دهد . در واقع حلقه ها فقط از زیر دیوید کاپرفیلد عبور داده می شوند و با طنابها برخوردی ایجاد نمی کنند .







چکونه دیوید کاپرفیلد درون جعبه ی شیشه ای به پرواز در می آید ؟



در برنامه هنگامیکه دیویدکاپرفیلد درون جعبه قرار می کیرد بوسیله ی دستیاران او روی جعبه پوشانده می شود و با این حال او درون جعبه نیز پرواز خود را ادامه می دهد . در واقع درپوش به نوعی طراحی شده که یک فاصله ی میلیمتری از لبه ها را ایجاد می کند و اجازه می دهد درون جعبه هم طنابها به خوبی دیوید کاپرفیلد را همراهی کنند . شکل زیر این قسمت را نشان می دهد .